شبه‌جزیره‌ی سکوت و روشنایی

شاید هنوز هم

در پشت چشم های له شده، در عمق انجماد

یک چیز نیمه زنده ی مغشوش

بر جای مانده بود

که در تلاش بی رمقش می خواست

ایمان بیاورد به پاکی آواز آب ها

 

شاید، ولی چه خالی بی پایانی...

 

 

-فروغ-