media volume
پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۴ ب.ظ
میافتی روی تخت
هندزفری را توی گوشت جا به جا میکنی
و صدای آهنگ جدیدت را
بلندتر
بلندتر
بلندتر
کتاب را میگیری دستت
دو خط میخوانی
و با احتیاط میگذاریاش پایین
آهنگ بعدی
یک درجه کمتر
غلت میزنی
و زل میزنی به گلِ روی پرده
-چند وقت است که پرده را کنار نزدی؟-
چشمهات را میبندی
و مایعِ گرمِ آرامی از زیر پلکهایت
راهش را به گونهها باز میکند
تو گریه نمیکنی
اما بالشت خیس میشود
و تازه
بغض میکنی...
آهنگ بعدی؛
هندزفری را توی گوشت جا به جا میکنی
و کتاب را برمیداری.
این شده
شرحِ تمامِ ساعتهای خانه بودنت...
به همراه چند جملهی کلیشهای
"حوصله ندارم"
"اعصابم خورده"
"میشه فعلا باهام صحبت نکنی؟"
- باشد
حرفی نمیزنم
و صدایش را میبری بالا
و بالاتر.
و این شده
شرحِ تمامِ ساعتهای زنده بودنت...