منم به خیلیا کم بدی نکردم...
پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۲ ب.ظ
مادربزرگ مینشیند روبهرویم و برایم از آدمها میگوید. از بدی انزوا، بدی ساکتبودن. مادربزرگ مشخصا دارد دربارهی یک موضوع خاص حرف میزند من اما تعمیمش میدهم. مینشیند و حرف میزند و مرا باز میبرد توی فکر. میدانید؟ دارم فکر میکنم که شاید بدیهای جهان دست به دست میشوند. یعنی اگر به من بدی میشود، من هم حتما روزی به کسی شبیه همان بدی را کردهام. آدم با خودش فکر میکند که اولین بار چه کسی این زنجیره را شروع کرده؟ از کدام نقطه بدیها شروع شدند؟ نظریهی عاقلانهای به نظر نمیرسد... اما دوست دارم الان فکر کنم که واقعا اینطور است و بروم بدیهای گذشتهام را رفع و رجوع کنم. دوست دارم بروم سراغ آدمهایی که روزی رهایشان کردهام. من واقعا این کار را کردهام و رهاکردن، از بدترین بدیهای دنیاست که نمیدانم اولین بار چه کسی شروعش کرد...
- ۹۴/۰۴/۲۵